به گزارش شهرآرانیوز؛ مستند «رؤیای ناتمام»، ساخته سارا طالبیان، که حاصل همراهی تیم مستندساز با تیم ملی فوتسال زنان ایران در جریان تورنمنت آسیایی است، تلاش میکند از دل یک رقابت فوتسال و حواشی آن، روایتی واقع گرایانه از آرزوهای بزرگ و دشواریهای پنهان این تیم را در قالب مستند به مخاطب عرضه کند. فیلم برداری این اثر در اردوها، تمرینات و مسابقات رسمی تیم ملی ایران انجام شده و از این منظر، واجد ارزش ثبت یک مقطع مهم از تاریخ ورزش زنان ایران در سالهای اخیر است.
«رؤیای ناتمام» در نوزدهمین جشنواره بین المللی «سینما حقیقت» با استقبال مخاطبان روبه رو شد و توانست، علاوه بر جلب توجه رسانهای، جوایزی همچون دیپلم افتخار، جایزه ویژه هیئت داوران و جایزه بهترین تدوین در بخش ملی را به دست آورد. دریافت این جوایز، به ویژه جایزه تدوین، کاملا با کیفیت نهایی اثر هم خوان است؛ چراکه یکی از نقاط قوت بارز مستند، تدوین حرفهای آن در ترکیب تصاویر اختصاصی گروه سازنده با نماهای پخش زنده تلویزیونی است. این ترکیب به قدری ظریف و بی نقص انجام شده که مخاطب در بسیاری از لحظات، متوجه تفاوت منبع تصویری نمیشود و گویی تمام قابها توسط تیم مستندساز ثبت شدهاند.
این انسجام در ریتم و لحن تصویری، به «رؤیای ناتمام» جلوهای سینمایی و یکدست بخشیده است.
افزایش کنجکاوی عمومی پیرامون این مستند در جریان اکران آن در نوزدهمین جشنواره سینمای مستند ایران را باید تا حدی مدیون حضور دو ستاره تیم ملی، فرزانه توسلی و مارال ترکمان، در برنامه تلویزیونی «فوتبال ۳۶۰» دانست. این حضور ـ درست چند روز پیش از آغاز اکرانهای رسمی فیلم در جشنواره «سینما حقیقت» ـ باعث شد نام تیم ملی فوتسال زنان و رویدادهای پیرامون آن در تورنمنتهای اخیر، بار دیگر به صدر توجه رسانهها بازگردد؛ و در نتیجه، مستند «رؤیای ناتمام»، پیش از دیده شدن، مخاطبی بالقوه و گسترده پیدا کند. علاوه بر این دو نفر، فرشته کریمی نیز ـ که میتوان او را مهمترین چهره فوتسال زنان ایران دانست ـ برای مخاطب، چهرهای کاملا آشناست و در پیشبرد روایت «رؤیای ناتمام» نقش پررنگی ایفا میکند.
از منظر فنی و اجرایی، مستند سارا طالبیان به روشنی استانداردهای حرفهای سینمای مستند را رعایت کرده است؛ از کارگردانی منظم و قاب بندیهای حساب شده گرفته تا مدیریت نور، صدا، ریتم و لحن روایت. همین کیفیت در تولید سبب شده است که «رؤیای ناتمام» نه صرفا گزارش بلند تلویزیونی، بلکه یک فیلم مستند تمام عیار تلقی شود.
بااین حال باید پذیرفت که اثر، در بازنمایی برخی واقعیتهای پشت پرده، جانب احتیاط را گرفته و شماری از گویهها و اشارهها را بی نام و توضیح رها کرده است. این محافظه کاری ـ برخلاف جسارت فنی فیلم ـ از توان روایی آن کاسته است؛ در حالی که با اندکی شفافیت بیشتر، میتوانست تصویر کامل تری از چالشهای واقعی تیم ارائه دهد.
با وجود تمام نقاط قوت، یکی از از برجستهترین آفتهای مضمونی مربوط به آثار نمایشی ایرانی در چهار سال اخیر، دامن «رؤیای ناتمام» را نیز گرفته است.
ماجرا از این قرار است که جامعه ایران در اوایل دهه جاری با موضوع جدی در حوزه زنان روبه رو شد؛ و همین امر، در طول سالهای پس از آن، به ترجیع بند اغلب آثاری تبدیل شده است که به نحوی با شخصیتهای واقعی زنان در ارتباط هستند.
در این وضعیت، آثار سینمایی تلاش میکنند تا با پرداخت سهل انگارانه به موضوعهای اختصاصی زنان و بیان شعارهایی درباره حقوق ایشان و مشکلاتی که با آنها دست به گریبان هستند، مخاطب را راضی کنند. این مضمون اما، بسیار فربهتر از آن است که با یکی دو جمله شعاری و حرکت دایره ای دوربین بتواند دردی از جامعه زنان دوا کند. شاید بهتر بود که سازندگان «رؤیای ناتمام»، با پرهیز از پرداختن به موضوعهایی همچون حقوق زنان، نابرابری و تعصبات خانوادگی، بر روی سوژهها در مقام انسانهایی منفرد و واجد وجوهی شخصی که فراتر از جنسیت میرود، تمرکز کند.
«رؤیای ناتمام»، خواسته یا ناخواسته، ضربه مهلکی را از «خود واقعیت» میخورد. روایت این مستند تا پایان جام ملتها پیش میرود، در حالی که آن «رؤیای ناتمام حقیقی» که در فضای عمومی بسیار مورد توجه قرار گرفت، پس از پایان تولید این اثر و در جام جهانی (مشخصا در بازی با ایتالیا) رقم خورد. به همین دلیل، تماشاگر آشنا با سرگذشت تیم، فقدان این بخش را احساس میکند. شاید اگر آن رویداد نیز در روایت حضور میداشت، پایان بندی اثر به مراتب تکان دهندهتر و کاملتر میبود.